آشنایی بافرهنگ بلوچستان
                                       به نام آنكه پروانه حيران اوست   سرزمین ایران در طول چندین هزاره شاهد همزیستی اقوام گوناگون و در عین حال حاکمیت قدرت های سیاسی نسبتا متمرکز بوده است.این چندگانگی قومی ونیز مسائل ناشی از تضاد میان حفظ هویت قومی و ایجاد یا تحکیم هویت ملی موجب تنوع غنای فرهنگی کشور ما شده است.در جوامع کثرت گرا و چند قومی، ملیت بیشتر بر وحدت سیاسی دلالت دارد و لزوما به معنای یکسان بودگی فرهنگی در میان کلیه ی اقوامی که تحت لوای مقوله ی ملیت به سر می برند نیست. سیستان وبوچستان یکی ازمناطق این مرزوبوم است که درجنوب شرقی ایران قرار داردودارای مردمانی خون گرم وبسیار مهمان نواز میباشد. حال می خواهیم بیشتر بامردمان این منطقه وآداب ورسوم آنها آشنا شویم. حشر و مَدد:                                                           يكى ديگر از صفات برجسته این مردم ، همكارى با كسى است كه به كار مشكلى دست زده باشد مثلاً در امر خانه ‏سازى و ساختن مساجد، در امور كشاورزى خصوصاً كاشت و برداشت( جووگندم) و... به همكارى با يكديگرمى ‏پردازند، بدون اينكه در اين همكارى منافع شخصى آنها در ميان باشد. بجّار: اين صفت فقط در ميان بلوچها وجود دارد و نظير آن را در هيچ قوم و طايفه‏اى نمى ‏توان پيدا كرد و هدف از آن گرفتن دست جوان و كمك به او در زمان عروسى است تا در حين عروسى احساس حقارت نكند و در واقع نوعى پشت گرمى محسوب مى ‏شود. زبان مردم این شهرستان بلوچی جنوبی(مکرانی)است که این گویش بلوچی  شامل گویش  شهرهای ایرانشهر،سرباز، سراوان ،نیکشهرو چابهار است که از نظر تلفظ بیشتر لغات با یکدیگر متفاوتند. . موسیقی: شعر: شعر كه در زبان بلوچى به آن شَيْر مى ‏گويند عبارت از آوازى است كه مضمون متن آن را، داستانهاى حماسى، عشقى، وقايع تاريخى و رويدادهاى اجتماعى، پند و اندرز و ... تشكيل مى‏دهد. شاعر (شاهر) كسى است كه شَيْر را با ساز و آواز اجرا مى ‏كند. شعر حماسى ) مير قنبر - چاكر – گوهرام   شعر تاريخى) جنيدخان   شعر عاشقانه )عزت و ميرك - شيخ مريد وهانى   شعر اجتماعى ) ميرپسند خان - مرادخان      ترانه هاى عاميانه :    زهيروك و ليكو: ليكو يكي از گونه هاي ادب شفاهي و همچنان نوعي از موسيقي بلوچی است كه مانند دوبيتي هاي زبان دري توسط‌ عامه ي مردم به صورت شفاهي سروده میشود ليكو يك بيت موزون و مقفي داراي مصراع هاي ده هجايي است كه مضمون آن را مطالب عاشقانه تشكيل داده، احساسات و عواطف لطيف مردم دلير و سرسخت بلوچ را بازتاب ميدهد. ليكو و زهيروك آوازهايى هستند كه در فراق بستگان نزديك مثل پدر و مادر و برادر و خواهر و همچنين دوست و معشوق و حتى دورى از  وطن، ارائه مى ‏گردند. زهير معنى ياد، دلتنگى وآرزوى ديدار توأم با اندوه را داراست و به معنى غمناك و دلگير نيز آمده است            آوازهاى مراسم عروسى: شامل نازينك و لادو و هالو هستند. نازينك به معنى ستايش و ستودن است. منظور از اين مفهوم در درجه اول ستودن عروس و داماد است. نازينك در اين مواقع خوانده مى ‏شود پزشكى عاميانه: درمان بوسيله گياهان داروئى: هم اكنون نيز بسيارى از مردم این روستا جهت معالجه بيماريهاى خود، از تجربه بزرگترها استفاده مى ‏كنند و با استفاده از داروهاى گياهى كه آنان سفارش مى ‏دهند ، به معالجه بيماريهاى خود مى ‏پردازند. معرفی گونه های گباهان دارویی نام فارسی نام علمی مناطق پراکنش درروستا خواص مهم درمانی شیرین بیان   ارتفاعات رود خانه ماشکیل رفع سرفه - برانشیت- زخم معده بومادران   ارتفاعات رود خانه ماشکیل مقوی باء - بادشکن   ازبوتک   کوههای اطراف شکم درد - اسهال گلپوره   کوههای اطراف شکم درد و امراض معده گلدر   کوههای اطراف استخوان درد وتب هنداونه ابوجهل   دراطراف روستا مسهل قوی - ضعف روده قاعده آور - بیماریهای کبدی کرتس   دشتهای اطراف ضد کرم کودکان - ضد عفونی کنننده   برنجاسک   دشتهای اطراف ضد اسهال مورت   دشتهای اطراف ضد عفونی کننده - صنایع عطر سازی-رنگ سازی پنیر باد   در دره های شیب دار مایع پنیر   داغ كردن: براى معالجه بيمارانى كه : خوره مى‏گيرند - داخل شكم پارگى يا كوفتگى دارند - در مورد شكستگى دنده ‏ها - كسانيكه سر درد در اثر باد نزله دارند - بيمارى قولنج - بيمارانى كه زرده دارند، ا ز داغ كردن كه معمولاً بوسيله ميخ ته گرد صورت مى ‏گيرد،استفاده مى ‏كنند. پوست كردن: در اين روش بيمار را داخل پوستى كه از بز يا گوسفند تازه ذبح كرده خارج كرده ‏اند، مى ‏گذارند هر چه كه پوست رطوبت و تازگى خود را از دست مى ‏دهد به بدن شخص بيمار فشار زيادى وارد مى ‏آورد كه توأم با احساس درد و ريزش عرق است ودر اثر عرق كردن، تب مريض فروكش مى ‏كند. و آنگاه پوست را از بدن بيمار خارج مى ‏سازند. گرفتن ناف افتاده: در اين بخش مردم اعتقاد دارند در صورتيكه كسى بار سنگينى را از زمين بلند كند دچار شكم درد شديدى خصوصاً در ناحيه ناف خواهد بود. براى درمان چنين بيمارى، كسانى وجود دارند، كه در گرفتن ناف، مهارت زيادى دارند. طرز كار آنها بدين صورت است كه ابتدا فرد مبتلا به درد را خوابانده و شكم او را با استفاده از روغن، با دست مالش مى ‏دهند كه اين مالش توأم با فشار شديد است. بعد از مالش، يك خمير كوچكى از آرد را بر روى ناف او قرار داده و پارچه كوچكى را بر روى آرد آتش زده و يك ليوان را بصورت وارونه روى آتش طورى قرار مى ‏دهند كه آن آتش و آرد، درست در داخل ليوان قرار گيرد. در اين صورت ليوان طورى برروى شكم مى‏چسبد كه كنار زدن آن مشكل است. مردم اعتقاد دارند كه اين ليوان با فشارى روى شكم مى ‏آورند، نافافتاده را بلند مى ‏كند ، ضمن اين كار، در از بين بردن دردهاى شكم بسيار كار ساز است. در بعضى از روستاها بجاى ليوان از يك ظرف آلومينيومى بنام گُوَلَتْ استفاده مى ‏كنند. شكسته بندى: در صورتى كه دست يا پاى كسى بشكند، او را نزد فردى بنام کواس مى ‏برند کواس نيز بعد ازمالش دست يا پاى شكسته با روغن، محل شكسته شده را زرد چوبه يا هَلِگدار مى ‏مالد.    ولى از گچ استفاده نمى ‏كند، بلكه با استفاده از شاخه ‏هاى درخت خرما، چند تكه چوب مساوى را با پارچه يا ريسمان بافته شده از موى بز، به هم محكم مى بندد. و آنگاه اين چوبهاى بسته شده را دور تا دور محل شكسته شده مى ‏بندد كه اين چوبها، نقش گچ را ايفا مى ‏كنند و مانع ازتكان خوردن محل شكسته شده مى ‏گردند. بعد از يك هفته يا بيشتر و كمتر اين چوبها را باز مى ‏كنند و محل آسيب ديده ترميم مى ‏شود .   برخى از باورهاى مردم  معالجه با طبل و موزيك (دَمال)يا گُواتى: در مورد بعضى از بيماريها نظير نيمّون يا غيره از اين روش استفاده مى ‏كنند. و بيمار با شنيدن طبل و موزيك، شروع به رقص خاصى بنام دَمال مى‏كند كه بيشتر با تكان دادن سر به سمت بالا و پايين همراه است و بعد از نيم ساعت رقصيدن استاد يا مرشدش از او مى ‏پرسد كه چه مشكلى دارى؟ او هم مى ‏گويد فلان چيز را مى ‏خواهم يا فلان بيمارى را دارم. در حقيقت مى‏توان گفت كه اين روش نوعى هيپنوتيزم است. اين مراسم بوسيله يعنى مادر گواتى رهبرى مى‏شود. خوددارى زن حامله از ديدن مرده و مراسم تشييع جنازه: مردم بلوچ اعتقاد دارند كه اگر زن حامله جنازه در حال حمل را ببيند يا چشمش به مرده بيفتد، نوزادى كه در شكم دارد، شور چشم»نظرگر« مى‏شود. بنابراين زن حامله را از ديدن جنازه منع مى‏كنند. و كسى كه از مراسم تشييع جنازه و دفن مرده برگشته، حق ندارد به خانه ‏اى كه طفلى تازه تولد شده، دارد، قدم گذارد، زيرا اعتقاد دارند كه طفل متولد شده خواهد مرد. آمپاسک: اگر حيوانى (گاو يا گوسفند و بز) گم شده باشد، براى اينكه در شب، طعمه درندگان نشود، صاحب آن دام نزد ملاى محل مى ‏رود و ملاى محل هم به طرف صحرا يا كوهستانى كه دام در آن گم شده، مى‏ايستد و دعا مى ‏خواند و سه بار دستهاى خود را مثل كف زدن، به هم مى ‏زند و به طرف كوهستان يا صحرا فوت مى‏كند. بلوچها اعتقاد دارند كه بر اثر اين دعا، هر جانور وحشى كه نزد دام آنها بيايد، دهانش قفل شده و نمى ‏تواند به دام آنها آسيبى برساند. و بعد از مدتى دام گم شده، بدون آسيب ديدگى پيدا مى ‏شود. چشم زخم يا نِظَر: بلوچها اعتقاد زيادى به چشم زخم و نظر دارند و براى مصون ماندن از چشم زخم، براى خود و فرزندان خود و حتى حيوانات و احشام خود، از ملايا مولوى دعاى چشم زخم مى‏گيرند و به بازوى خود و اطفال و يا به گردن حيوانات خود مى ‏بندند واسپند نيز دود مى‏كنند و از چشم كننده مى ‏خواهند كه بيمار را سه بار تف زده و هر سه بار نام خدا و ماشاءالله بگويد. تقدير(قضا وقدر): مردم بلوچ بيش از اندازه به تقدير اعتقاد دارند و هر حادثه ‏اى كه اتفاق بيفتد آن را به تقدير نسبت مى ‏دهند و مى ‏گويند كه از همان چهار ماهگى در سرنوشت او چنين نوشته شده است. ولى هيچگاه به دنبال علت حوادث و اتفاقات نيستند. . مراسم تولد و شب شش كودك (شِشِگی):  دراین  منطقه معمولاً بیشتر زايمان زنان بدون حضور ماما و پزشك و توسط يك ماماى محلى كه در اصطلاح محلى به او «دینْبُوگْ» مى ‏گويند، صورت مى ‏گيرد. بعد از زايمان معمولاً در داخل يك كاسه مقدارى روغن موى خوشبومى ‏ريزند و آن را به دست يك دختر كوچك مى ‏دهند و اين دخترك روغن را به تمامى خانه ‏هاى روستا مى ‏برد. اين كار دو دليل دارد: اولاً آنكه تمامى زنهاى روستااز زايمان باخبر مى ‏شوند. ثانياً زنهايى كه حامله هستند مقدارى از اين روغن را به سر خود مى ‏مالند و اعتقاد دارند كه از اين طريق از سقط جنين آنها جلوگيرى مى ‏شود. بعد از تولد، مولوى محل يا پدر و برادر نوزاد، در گوش راست او اذان و در گوش چپ او اقامه مى ‏خواند تا از همان روزهاى اول زندگى با اسم خداوند متعال آشنا شود.و در ضمن در ابتداى تولد نوزاد، معمولاً يك يا دو رأس گوسفندمى ‏كشند و در راه خدا خيرات مى ‏كنند. نامگذارى رایج دراین منطقه : اسامى مردان:   گیشتر - بهادين - سکندر -دادرحمان- چاكر - چراگ  - دادشاه -حانک- دوستك -  سوالک - شابان - مهراب و... اسامى زنان:گل بى‏بى  - دربى‏بى - در ملك - روزاتون - زربانو - گراناز - گل ستون - لال بى‏بى (لعل بى‏بى) - ماهاتون - نازاتون - عايشه - خديجه – زروک و... مراسم سوگوارى يا پُرسان: زمانيكه بيمار در حال احتضار يا  سكرات باشد، او را رو به قبله مى ‏خوابانند و در حاليكه جان مى ‏دهد، چشمهاى او را مى ‏بندند، پاهاى او را جفت مى‏ كنند، دستهايش را در كنارش مى ‏گذارند، روى او را با چادر يا لحافى مى ‏پوشانند. پس از فوت بيمار يك نفر را  براى خبركردن مولوى محل و اقوام و فاميل و همسايگان مى ‏فرستند و اهالى ده براى همكارى در دفن و كفن مرده حاضر مى ‏شوند. در اين حال فرزندان و افراد فاميل گريه و زارى مى ‏كنند. ولى مردان گريه نمى ‏كنند. گريه براى مرد در برابر ديگران بسيار زننده است و ارزش و احترام مرد به خويشتن دارى در برابر ناملايمات است. در هنگام غسل، مرده را در داخل يك پشه بند، بر روى يك تخت مى ‏خوابانند. در غسل دادن مرد را بايد مرد و زن را بايد زن بشويد. بعد ازشستشو، بدن ميت را با ادكلن و كافور خوشبو مى‏كنندو در كفن مى ‏پيچند و آنگاه ميت را در داخل تابوت مى ‏گذارند. در موقع حمل تابوت چهارنفر، چهارپايه تابوت را بر دوش خود مى‏گذارند و به طرف قبرستان مى ‏برند. معمولاً بعد از هر ده قدم، افراد ديگرى تابوت را بر دوش خود مى‏گيرند و اين افراد تا محل قبرستان به همين منوال عوض مى ‏شوند. در قبرستان مرده را در يك زمين مسطح، در حاليكه سر او به سمت شمال و پاهاى او به سمت جنوب است، مى‏گذارند. آنگاه مولوى مقابل جنازه رو به قبله مى‏ايستد و ساير افراد در پشت سر او به صف مى‏ايستند و دو ركعت نماز ميت را كه ايستاده برگزار مى ‏شود و ركوع و سجود و تشهد ندارد، مى‏خوانند. بعد از نماز جنازه، مرده را در داخل قبر مى ‏گذارند و بعد از آن روى لحد را با تخته سنگ‏هاى كوچك و گل مى‏پوشانند تا مانع ريزش خاك در درون لحد شود. سپس بقيه گودى  قبر را با خاك پر مى ‏كنند.اگر فردى شهيد شده باشد، او را غسل و كفن نمى ‏كنند و با همان لباسهايى كه بر برتن دارد او را دفن می نمایند.بعد از دفن دو تكه سنگ در بالا و پايين قبر نصب مى ‏كنند كه به بلوچى (شَك) ناميده مى‏شوندو آنگاه حاضران براى مرده دعا مى‏كنند. محل سوگوارى زنان از مردان جدا است. در حال حاضر سوگوارى معمولاً تا سه روز ادامه دارد در اين هنگام آشنايان براى گفتن تسليت به خانه متوفى مى ‏روند. اين افراد در موقع ورود به محل سوگوارى با صاحب عزا و افراد ديگر سلام و احوالپرسى نمى ‏كنند، بلكه مى‏نشينند و دستهاى خود را بالا مى ‏برند و سوره حمد را مى ‏خوانند و براى تازه در گذشته، طلب مغفرت مى‏كنند و بعد از آن احوال پرسى مى ‏كنند. در گذشته سوگوارى تا يكسال ادامه داشته است.  در طى مدت سوگوارى، زنانى كه عزا دارند،تمام زيور و آلات خود را دور مى‏كنند و هيچگونه آرايشى نمى ‏كنند و در هيچ مراسمى شركت نمى ‏كنند و مردان نيز معمولاً شال يا لنگى را به دور سر و گوشهاى خودشان مى ‏پيچند و بدين‏ترتيب ناراحتى خود را اظهار مى ‏كنند      خوراك مردم الف : انواع خوراك خرما خرماى پاتى: ابتدا يك ظرفى بنام «پات» از برگ درخت پُرْك درست مى‏كنند و آنگاه خرمايى را كه با پا له كرده‏اند، با فشار در داخل آن قرار مى ‏دهند. اين نوع خرما چندان مرغوب نيست زيرا گرد و خاك و حشرات از داخل درز و شكافهاى پات به داخل نفوذ مى ‏كنند خرماى حَلَبى: در اين روش خرماى مضافتى يا انواع ديگر را بدون اينكه له كنند، در داخل حلب مى ‏چينند. هارگ:  خوشه مضافتى را قبل از آنكه بطور صد درصد برسد، از درخت مى‏برند، هر دانه را نصف كرده و هسته آن را بيرون مى ‏آورند. آنگاه ريسمانى را از داخل سوراخ ميوه ‏ها عبور داده و آنها را به برج خانه ها آويزان مى ‏كنند تا خشك شوند و بعداً آنها را مصرف مى‏كنند. لَده:خوشه مضافتى را قبل از رسيدن كامل، از درخت مى ‏برند، ميوه را از خوشه جدا كرده و در داخل ديگ بزرگى مى ‏جوشانند بعد از پخته شدن آنها را در معرض خورشيد مى‏گذارند تا كاملاً خشك شوند. معمولاً هارگها را در زمستان مى ‏خورند. شیرگ: که از جوشاندن طولانی مدت خرمای رسیده بدست می آید واز آن حلوای محلی نیز درست می کنند و به جای مربا از آن هم استفاده می کنند. ب: انواع نان لواش(دسپچ): نان نازكى است كه درتنور پخته مى‏شود گرده: مثل نان لواش است بااين تفاوت كه اندكى ضخيم تر بوده و در تنور پخته میشود شولو: خمير را معمولاً به صورت آبكى در مى ‏آورند. آنگاه مقدارى از اين خمير را با دست روى تابه آهنى پهن مى ‏كنند و نان نرم و نازكى درست مى‏شود و چانگال را با آن درست مى ‏كنند. برنج : برنج را معمولاً بصورت دمى درست مى ‏كنند و آنرا با آبگوشت يا ماهى يا حبوبات مى خورند. د : انواع خورشت يا واداپ معمولاً از عدس - لوبيا - ماش - باقلا و ... تهيه مى ‏شوند. همچنين نان را در داخل شير تريد كرده مى ‏خورند. آبگوشت نيز درست مى ‏كنند. تباهيگ : طرز درست كردن آن بدين صورت است كه پس از ذبح گوسفند يا بز، گوشت آنرا به تكه هاى نسبتاً بزرگى تقسيم مى‏كنند و گوشت اين تكه‏ها را به صورت نازك در مى ‏آورند سپس در لابه لاى اين گوشتها انار و نمك سائيده شده مى ‏مالند و در معرض خورشيد قرار مى ‏دهند تا خشك شوند. تباهيگ معمولاً غذاى بسيار خوشمزه ‏اى است. پوشاك مردم این منطقه: بطور كلى پوشاك هر منطقه تحت تأثير آب و هواى آن منطقه مى‏باشدكه با توجه به شرايط آب و هوايى منطقه،  به علّت گرماى زياد و تابش شديد خورشيد، لباس مردان اغلب به رنگ روشن مى ‏باشد و براى جلوگيرى از تابش مستقيم آفتاب عمامه‏اى دور سر مى ‏پيچند و شال يا لنگى بر روى شانه مى ‏اندازند. اما پوشاك زنان بلوچ علاوه بر اينكه تحت تأثير شرايط آب و هوايى منطقه است، متأثر از فرهنگ كشورهاى پاكستان و هندوستان قرار دارد. لباس زنان این روستا به طرز شگفت آورى سوزن دوزى و يا گلدوزى شده ‏اندو روسرى يا سريگ زنان نيز سوزن دوزى و قلاب دوزى می شوند. پوشاک مردان پيراهن يا جامگ: پيراهن گشاد و جادار است كه از زير گلو چاك مى ‏خورد و داراى يقه برگردان يا ساده، با يك يا دو جيب در زير شانه‏ هاى طرفين و يك جيب در بالاى سينه سمت چپ است. شلوار: شلوار مردان بلوچ اشكانيان بسيار گشاد است اما در نزديك دمپا يا پاچه تنگ مى‏ شود. گَنْجْپِراك: همان زيرپوش است پاگ: پارچه اى است به طول دو متر كه غالباً پيرمردان آن را دور سر خود مى ‏پيچند. دستمال: معمولاً سفيد رنگ و از پاگ كوچكتر است وآن را دور سر خود مى ‏پيچند. لانكى يا چادر: همان پارچه پاگ است ولى جوانان بجاى پاگ آن را روى شانه خود مى ‏اندازند و در هنگام نماز خواندن، سر خود را با آن مى‏ پوشانند و در هنگام نشستن و گپ زدن، آنرا دور كمر و پاهايشان مى‏بندند كه در اصطلاح محلى به آن كمَرزانو و به شوخى «صندلى بلوچى» مى ‏گويند. كلاه: بر دو نوع است يا ساده است كه از پارچه درست شده است و در هنگام نماز بر سر مى ‏گذارند و يا كلاكلى است كه از پوست بّره درست شده است. سِواس: سواس چیست؟ این دمپایی ها از برگ نوعی نخل وحشی که در منطقه  یافت می شود ساخته می شوند. که برگهای آن خیلی محکم ،،(رید گ)،، می باشد مردم این روستا در قدیم از این دمپاییها استفاده می کردند که در همه جا به پایشان بود این دم پایی ها بسیار محکم است و سیخ و تیغ به راحتی در آن فرو نمی رود.  این دمپایی ها بسیار ساده می باشند اما استوار همانند خود مردمان این دیار که اکثرشان همین طور ساده و استوار بوده اند. امروز با وجود انواع و اقسام دمپاییهای دیگر کسی از این دمپایها سراغی نمی گیرد حتی پیرها . شاید اگر امروز ما کسانی را با این پوششها ببینیم تعجب بکنیم.  البته این رو هم بگم که هستند هنوز کسانی در گوشه و کنار که از این وسایل قدیمی استفاده می کنند اما کمتر به نظر می رسند و کمتر دیده می شوند. پوشاك زنان پيراهن يا جامگ: از انواع پارچه هاى رنگارنگ كه سر آستين وجيب (گواتام) و گريبان آن سوزن دوزى شده است. شلوار: شلوار گشاد است كه در نزديك دمپا يا پاچه تنگ مى‏شود، دمپاى آن نيز سوزن دوزى شده است. سريگ: چادر بلند و نازكى است كه كناره‏هاى آنرا قلاب دوزى مى‏كنند و معمولاً به رنگهاى مختلف يافت مى‏شود. زيور آلات زنان: انواع گوشواره ‏ها: دُرّ - چُلُمب - شمس و... كيد: از طلا ساخته مى‏شود كه در موى سر فرو مى ‏كنند و به طرف دو گوش پائين مى ‏آيد و دُرّ را نگه مى ‏دارد. چَلاّ: که همان انگشتر است. پولّوك: از طلا درست مى‏ شود كه آنرا در سوراخ بينى نصب مى ‏كنند. پلوه: به شكل بيضى از طلا و فيروزه ساخته مى ‏شود و زنان آنرا در سوراخ غضروف بينى قرار مى ‏دهند. سنجاق (تاسِنى):از طلا ساخته مى ‏شود به صورت نيمه دايره ‏اى است كه روى آن ياقوت يا فيروزه كار گذاشته ‏اند و در لباس زنان بلوچ بجاى دكمه بكار مى ‏رود. لازم به توضيح است كه زنان این منطقه به زيور آلات و لباس اهميت زيادى مى ‏دهند و علاقه بسيارى دارند و بيشتر درآمد شوهرانشان صرف خريد زيور آلات و لباس مى ‏گردد، ولى بسيار تعجب آور است كه به فكر رفاه خود نيستند. يعنى به اين فكر نيستند كه اين پولها را بجاى خريد لباس و غيره، به خريد ماشين لباسشويى و يخچال و ... اختصاص دهند. و از همه بدتر اينكه ، لباسهايى را كه مى ‏خرند يا مى ‏دوزند، به ندرت مى‏ پوشند و اغلب در صندوق مى ‏گذارند تا در مواقع عروسى و ديد و بازديد، بپوشند. امكان دارد زنى تا آخر عمر خودش از لباسهايش استفاده نكند ولى به اين مى ‏بالد كه داراى 17 دست لباس در صندوق است. مراسم ازدواج دراین منطقه ، معمولاً پدر و مادر دخترى را به عنوان همسر فرزند خود انتخاب مى ‏كنند كه هم ذات آنها باشد يعنى از نظر قومى از نزديكان و خويشاوندان آنها باشد . در زناشويى ويژگيهاى جسمانى نظير رنگ پوست، قد، سن نقش تعيين كننده‏اى در گزينش همسر ندارند و ازدواجها معمولاً در سنين پايين صورت مى‏گيرند. ازدواج درکوشان همانند ساير جاها ودر ميان ساير اقوام آداب ورسومات مخصوص به خود رادارد. در همه جا ازدواج همراه با شادي و جشن بوده و هست اما در بلوچستان علاوه بر شادي وجشن چيزي كه مهم تر است همكاري وكمك به همديگر است که این مراسم عبارتند از: وندوكي: در يك جمله كلي دعوت كردن فاميل توسط زنان خانواده داماد جهت كمك كردن در عروسي است يكي  از آداب و رسومات قبل از ازدواج است   انجام دهندگان وندوکی زنان وخانمهاي خانواده داماد مي باشندقبل از مراسم عروسي زنهاي خانواده داماد براي خبر دادن و دعوت كردن زنهاي ديگر به سراغ آنها مي روند و آنها را با خبر مي سازند كه به اصطلاح محلي آنها را سهي مي كنند اين گروه زنان لباسهاي شيك و خوشبويي كه نويد دهنده شادي است استفاده مي كنند . معمولا جملاتي كه درهنگام خبررساني بر زبان مي آورند به شرح زير مي باشد : امشب بيائيد كه براي فلاني (اسم داماد ) حنا بخيسانيم وبا به دست فلاني (اسم داماد ) حنا بگزنيم كه در زبان محلي مي شود. بيائيت حناي ء شلينين ـ فلاني ء حنا به دستءَ ديئن) وزنهايي كه به آنها خبر رسانده مي شود و چيزي را جهت كمك به خانواده داماد به زنان حامل خبر مي دهند. هزم گري : hazm gare درهنگام تعيين مهريه كسي كه به عنوان محرم يا سرپرست عروس ( در زبان بلوچي به آن هزم hazm مي گويند) از داماد چيزي را به عنوان شيريني مي گيرد به آن هزم‌گري مي گويند. مال:mall چيزي كه پدر و مادر عروس از داماد به عنوان شيريني مي گيرند كه در عرف بلوچي به آن مال مي گويند كه دربيشتر جاها مادر زن مقداري پول از داماد به عنوان حق شير مي گيرد و در عوض به عروس و داماد اسباب منزل و يا چيز ديگري هديه مي دهند. حنّايي: شب قبل از شب زفاف را شب حنابندان مي گويند در آن شب خويشاوندان وآشنايان جمع شده و حنا مي خيسانند در بعضي جاها رسم بر آن است كه پيش عروس حنا مي‌خيسانند و از همان حنا براي داماد مي برند و سپس يك سيني پيش مردان ويك سيني ديگر پيش زنان مي چرخانند ولي در بسياري جاهاهر دو جا هم پيش داماد وهم پيش عروس حنا مي خيسانند و داخل سيني مي گذارند وپيش مردم مي چرخانند وآنها هم در عوض به عنوان شيريني وكمك چيزي به آنها مي دهند. نوشتن عقدنامه و عقد عقد معمولاروز قبل از شب رفاف در اين مراسم همه آشنايان و فاميل عروس و داماد براي تعيين مهريه وعقد كردن جمع مي شوند پس از صرف شيريني شروع به نوشتن عقدنامه (كبز kabz ) مي كنند وپس از تعيين مهريه خطبه عقد را مي خوانند و عروس و داماد را به عقد هم در مي آورند ودر آخر حاضران به داماد تبريك مي گويند وبراي او دعاي خوشبختي مي كنند. هپتيكپ: Haptik بعد از روز سوم عروسی آشنايان و خويشاوندان عروس و داماد را جهت صرف شام ويا ناهار دعوت مي كنند و در همين حين به آنها هديه مي دهند كه معمولا وسايل منزل است كه به آن هپتيك گويند.