اموزش، توانایی لازم را جهت درک صحیح از زندگی، اصول و قوانین حاکم بر روابط انسانی، کمال و معنویت، بهرهبرداری بهینه از منابع و رشد و تعالی فردی و اجتماعی
را فراهم میآورد.
آموزش و پرورش گاهی برای بیان فعالیت فرایند یا دستگاه تربیتی به کار میرود و گاهی به نظام علمی یا رشته تحصیلی مطرح در نهادهای آموزشی که با این فعالیت، فرایند یا و نهاد سر و کار دارند، اطلاق میشود.
از دیدگاه جامعهشناسی، آموزش و پرورش، یکی از مهمترین نهادهای «اجتماعی شدن» است. نظام ارزشها، الگوهای رفتاری و نظامهای فکری، شیوههای کاربرد ابزار تکنولوژی و الگوی حیات اقتصادی از طریق آموزش از نسلی به نسل دیگر انتقال مییابد. نظام آموزش و پرورش میتواند رسمی یا غیر رسمی، خصوصی یا عمومی، فردی یا اجتماعی باشد. علاوه بر این، به عنوان عامل کنترل اجتماعی، تحول فرهنگی و حتی تفکیک اجتماعی نیز در بسیاری از جوامع، ایفاگر نقش پراهمیتی است.
آموزش که قالب و اهداف و جهت آن به وسیله جامعه تعیین میشود، به نوبه خود بر روی تکامل و توسعه جامعه تأثیر بسزایی دارد. پیشرفت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی بدون توسعه شناختها و تسلط بر آگاهیها، بدست نمیآید و این پیشرفتها به طرز شگفتانگیزی، با آگاهیهای علمی و فنی تکتک اعضاء جامعه پیوند دارد.
آموزش، جریانی مستمر است که طی آن فرد از حالت نادانستگی به علم و تجربیات ناقص با اطلاعات جدید کامل میشود. علمای اجتماع، تمدن را نتیجه تراکم فرهنگی دانسته و تراکم فرهنگی نیز در نتیجه کتابت و آموزش بدست میآید. اصولاً آموزش از نسلی به نسل دیگر بوده و به عنوان یکی از اساسیترین فعالیتهای جامعه انسانی است که راه را جهت رشد و توسعه اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی باز میکند.
هر جامعهای الزاما میراث اجتماعی فرهنگی خود را به نسل آینده انتقال داده و آن را با راه و رسم خود همنوا میگرداند. گفتهاند هر نسلی که زاده میشود و به جامعه میپیوندد، هیچ امر آموختهای با خود نمیآورد
و از هنجارهای اجتماعی و انسانی به دور است. به عبارت دیگر، نوزاد انسانی در آغاز، موجودی غیر اجتماعی است و با تجهیزات سادهای که غریزه نامیده میشود، مجهز است. اما این موجود، از آنجایی که در درون شبکه نیروهای اجتماعی و فرهنگی قرار میگیرد، به تدریج اجتماعی میشود و با جذب هنجارها و موازین فرهنگی، به صورت انسانی فرهیخته در میآید. بدینترتیب،جامعه همواره در کار آموزش یا اجتماعی کردن افراد خویش است. البته جامعههایی که به ابزارهای پیچیدهای دست نیافتهاند، در انتقال فرهنگ خود به نسل جدید، دشواری چندانی ندارند (مانند کودکانی که در نظامهای فلاحتی زاده میشوند بیآنکه آموزش رسمی ببینند، راه و رسم زندگی پدران خود را فرامیگیرند و توانایی اجرای فعالیتهای لازم را به دست میآورند). اما زمانی که جامعه در راه توسعه پای مینهد، آموزش نیز عمق مییابد و اولیاء امور، رسالت خطیری را عهدهدار میشوند. در چنین نظام پیچیدهای، آموزش نه تنها با پویش اقتصادی جامعه پیوند میخورد، بلکه زمینه حیاتی تولید اقتصادی نیز محسوب میشود.
مکتب ترویج به عنوان نظام آموزشی خاص مطرح میباشد. ترویج، نوعی آموزش است که هدف آن یاوری مردم روستایی است تا به واسطه تلاشهای فردی و دستهجمعی، موقعیت اقتصادی و اجتماعی خود را بهبود بخشند. ترویج، یافتههای علمی را در دسترس روستاییان قرار داده و امکان آموزش و بکارگیری آنها را، در حل مسائل مربوط به کشاورزی و در عرصه زندگی فراهم میآورد.
ترویج بر آن است در معلومات، مهارت، بینش و نگرش افراد تغییرات مثبت حاصل آید و بدیهی است در این روند زنان نیز به مانند مردان از مخاطبان اصلی برنامههای ترویجی محسوب خواهند شد. دیدگاه ترویج در مورد توجه به زنان بر اساس اصولی است که ترویج خود را ملزم به رعایت آن میبیند. از جمله اینکه:
ـ زنان همانند مردان خواهان داشتن سلامت، فرصت، ثروت، حسن روابط و آسایش هستند.
ـ زنان همانند مردان تمایل دارند افرادی اجتماعی، مطلع، خلاق و کارآمد باشند.
ـ زنان همانند مردان خواهان صرفهجویی در وقت، منابع مالی و کاستن از ناراحتیها هستند.
و بالاخره اینکه زنان خواهان فرصتهایی برابر با مردان جهت ارتقای سطح معلومات، آگاهیها و مهارتهای خود هستند تا زندگی بهتری برای خود و خانواده خویش فراهم آورند.
زنان روستایی و عشایری پرورشدهندگان نسلهای مولّد آینده هستند. هزاران دختر و پسری که در مناطق روستایی و عشایری زندگی میکنند، توانهای بالقوه جهت تولید محصولات غذایی میباشند. در بسیاری از کشورهای در حال توسعه، فرصتهای موجود برای آموزش رسمی و فنی روستازادگان و بویژه دختران بسیار محدود است. با توجه به اینکه نقش اصلی و اساسی در پرورش فرزندان را مادران روستایی بر عهده دارند، لازم است
در مرتبه اول مادران روستایی از سطح بالایی از معلومات و آگاهیها بهرهمند باشند. مسلما مادری که روش بهتر تولید محصول را طی کلاسی آموزشی فراگرفته، قادر است آن را به فرزند دختر خود انتقال داده و وی را فردی مفید و مؤثر به حال خانواده و جامعه بسازد. علاوه بر تصمیمگیری در امور تولیدی، در امور مربوط به تنظیم خانواده و کنترل جمعیت، مهاجرت یا ادامه زندگی در مناطق روستایی، آینده فرزندان (از نظر تحصیل، اشتغال و ازدواج) نقش زنان روستایی به خوبی مشهود است. بنابراین برای نظام آموزشی ترویج بسیار مهم خواهد بود که زنان روستایی با ارتقاء سطح آگاهیهای خود، تصمیمات درستی اتخاذ نمایند. نقش زنان روستایی تنها به فعالیتهای مرتبط با محیط مزرعه محدود نمیشود، بلکه آنان عهدهدار وظایف متنوعی مانند سبزیکاری، مرغداری، تهیه لبنیات، بهبود تغذیه خانوار به همراه کارهای دستی، پرورش
فرزندان و نظافت منزل از آن جملهاند. از آنجایی که هدف ترویج، نشر نوآوریهای سودمند برای خانوارهای روستایی میباشد، این نظام آموزشی فعالیتهایی را تحت عنوان «ترویج خانهداری» و «اقتصاد خانوار» در برنامههای خود پیشبینی نموده است. هدف از این فعالیتها رسیدگی به افراد خانواده، مخصوصا زنان و دختران روستایی است، به گونهای که آنان شیوه زندگی خود را با پیشرفتها هماهنگ نموده، و از امکانات و منابع موجود در زندگی خود بهتر استفاده نمایند.
از طرف دیگر آموزشهای ترویجی باید فراهمکننده فرصتهایی برای زنان روستایی بوده تا همپای مردان از امکانات آموزشی بهرهمند شوند، به اعتبارات مورد نیاز دست یابند، با مشاغل جدید آشنا شوند و در نهایت جایگاه حقوقی خود را بیش از پیش بشناسند. آموزش زنان روستایی علاوه بر اینکه یک نیاز محسوس جامعه زنان روستایی محسوب
میشود و سطح آگاهیهای فنی زنان را ارتقاء میبخشد، در بالا بردن میزان آگاهیهای فنی مردان روستایی نیز مفید بوده و وظیفه آموزشی مروجان را در مورد آموزش کشاورزان مرد تسهیل مینماید.
در آموزش زنان روستایی از چند طریق میتوان بهره جست: آموزش توسط مروج مرد، استفاده از مروج زن، بهرهگیری از مشارکت و مساعدت مددکاران ترویجی زن و استفاده از مأمورین زن سایر سازمانهایی که در سطح روستا فعالیت دارند. اما در هر حال روش مناسب باید با توجه به فرهنگ، آداب و رسوم و اعتقادات مردم روستایی برگزیده شود. روشهایی که در کشور مالاوی برای آموزش زنان مورد استفاده قرار میگیرند عبارتند از: تقاضا از کشاورز مرد برای حضور همسر وی در زمان ملاقاتهای مزرعه و ملاقات در منزل، درخواست از رهبران محلی برای ابلاغ زمان ملاقاتهای عمومی به زنان منطقه، استفاده از نظرات رهبران محلی در مورد نیازهای آموزشی و خدمات ترویجی برای کشاورزان زن، آموزش زنان با استفاده از روشهای گروهی و تشکل زنان در کانونهای زنان کشاورز.
استفاده از مروج زن، علاوه بر اینکه محیط مناسب و مطلوبتری را برای مشارکت زنان در امر یادگیری فراهم میآورد، در جوامعی که محدودیتهای فرهنگی در ارتباط میان زن و مرد وجود دارد، بسیار مفید میباشد. علاوه بر آن، زنان معمولاً در صحبت و مباحثه با مروجین زن راحتتر از مروجین مرد هستند. در کشورهایی مانند پاکستان که بر اساس فرهنگ و مذهب، ورود مروج مرد به محل مسکونی روستاییان، هنگامی که مرد در خانه نیست ممنوع میباشد، اقدام به استخدام مروج زن شده است. یکی از روشهایی که میتوان در این ارتباط اعمال کرد، همانا استفاده و بکارگیری تلویزیون، ویدئو، رادیو و نشریات میباشد.
از روشهای مورد استفاده جهت رفع مشکل تماس مروجین مرد با کشاورزان زن، روشی است که در آن، از همکاری مددکاران زن استفاده میشود. وظیفه مددکاران زن، ترتیب دادن ملاقاتهای مستمر و رسمی بین مروج مرد و گروه زنان کشاورز است. در هندوستان سه گروه از زنان به عنوان «مددکار ترویجی» مورد استفاده قرار میگیرند. زن مروج کشاورزی منطقه، مأمورین سایر دستگاههای دولتی که در روستاها فعالیت دارند و زنهای مسن روستا.
این زنان به واسطه داشتن موقعیت و نفوذ اجتماعی میتوانند به ارتباط بین کشاورزان زن و مروجین مرد کمک نمایند. در کشور نیجر از سال (1355) 1976م نیز تعدادی از زنان به عنوان مددکاران ترویجی انجام وظیفه مینمایند. این مددکاران در دورههای کوتاهمدت، آموزش لازم را فرا گرفته و فنون لازم را به سایر زنان روستای محل خود منتقل میسازند. اکثر مددکاران ترویجی زن در نیجر را زنان بیوه یا مطلقه تشکیل میدهند، زیرا بر اساس آداب و سنن محلی، زنان شوهردار مجاز به شرکت در کلاسهای آموزشی دور از روستای محل سکونت خود نیستند. در کشور بنگلادش زنان ماهیگیر روستایی در گروههای 5 تا 6 نفره سازماندهی شده و یک نفر از اعضاء را به عنوان هماهنگ کننده انتخاب و به آن «رابط» میگویند. رابط در ازاء کاری که انجام میدهد مبلغی به عنوان حقوق از اعضاء گروه دریافت مینماید. در کشور زئیر در پروژه آموزش زنان یکی از مناطق فقط یک مروج مرد (مروج زراعت) و تعداد ده مددکار ترویجی زن برای جمعیتی حدود سی تا چهل هزار نفر کشاورز به کار گرفته شدند و نتیجه مطلوبی نیز حاصل گردید.
یکی از روشهای بهبود وضعیت زنان روستایی و تسهیل جریان آموزش در میان آنها، سازماندهی زنان روستایی در گروههای تعاون است. تعاونیهای تولید به سبب ایجاد روحیه تعادل و حس همکاری در میان افراد و به وجود آوردن انگیزه فعالیتهای جمعی، وسیله مفیدی جهت یاری زنان روستایی میباشد. در صورتی که زنان در تعاونیهای تولیدی تشکل یابند، علاوه بر اینکه مشکلات کشاورزی خود را میتوانند حل کنند، ارائه خدمات برای سازمانهای خدماتی در سطح روستا نیز سهلتر میشود. در کشور فیلیپین، دولت جهت سازماندهی زنان و کمک به آنان، از پروژهای
به نام «گروههای تولیدی کشاورزان خردهپا» استفاده کرده است. در این پروژهها، زنان در گروههای کوچک تعاونی به کشاورزی اشتغال داشته و آموزشهای عملی و نظری لازم، در مورد پرورش طیور و دام، زراعت و مدیریت مزرعه، برنامهریزی، بودجه و رکوردگیری را فرا میگیرند.
از دیگر عواملی که باعث تسریع و گسترش برنامههای آموزش زنان میباشد، سوادآموزی و تحصیل دختران و زنان روستایی میباشد. بیسوادی یکی از ریشههای عقب ماندگی جوامع بشری است و ریشهکن کردن آن باید در سرلوحه تمام برنامههای توسعه قرار گیرد. آموزش اصول فنی کشاورزی و کوشش جهت ارتقاء سطح آگاهی زنان باید از دبستان شروع و در سطوح مدارس راهنمایی و دبیرستانهای روستایی ادامه پیدا کرده و مستمرا در زندگی روزمره آنها اجرا گردد تا زنان آینده روستایی از اوان جوانی با پدیدههای نوین آشنا گشته و در مورد مسائل کشاورزی و حل معضلات آن تفکر و اندیشه نماید. یکی از مشکلات آموزش زنان روستایی، حضور آنها در کلاسهای مراکز آموزش کشاورزی خارج از روستای محل سکونت آنها میباشد. مشکل مذکور در کشور زامبیا با استفاده از مراکز آموزش سیار که در روستاهای مختلف حضور پیدا میکند، رفع شده است. روش دیگر، استفاده از برنامههای تلویزیونی و خصوصا فیلمهای ویدویی درکلاسهای آموزشی است.
برنامههای آموزشی زنان روستایی در صورتی موفق خواهد بود که همانند آموزش مردان در طرحهای ملی و استانی پیشبینی شده و جایگاهی مناسب داشته باشد. حمایت دولت و سازمانهای آموزشی و خدماتی از
عوامل موفقیت طرحهای آموزشی برای زنان روستایی به شمار میروند. در کشور تونس، در چهارمین برنامه پنج ساله کشور، یک سهم مساوی برای آموزش زنان روستایی در نظر گرفته شده است که در نتیجه آن 40% از مشاغل جدید به زنان اختصاص پیدا کرده است. در صورتی که در اولین برنامه، فقط 25% از مشاغل به زنان اختصاص داشته است.
محتوای برنامه آموزشی زنان باید طوری انتخاب شود که مناسب وضعیت و مورد نیاز
زنان روستایی باشد. شناخت نوع فعالیت زنان روستایی از عوامل مهم در برنامهریزی به شمار میرود. در زمینه آموزش نیز بایستی فعالیت زنان در هر منطقه به خوبی شناسایی شده و مواد آموزشی لازم، برنامهریزی گردد.
در پایان، لازم میدانیم به موانع اساسی در فعالیتهای آموزشی ترویجی زنان اشاره داشته باشیم:
1ـ نبود، کمبود، ضعف و یا نارسایی معلومات و آگاهیهای اساسی در نزد زنان روستایی.
2ـ عدم دسترسی زنان روستایی به منابع اطلاعاتی و مراجع آموزشی.
3ـ عدم اجرا و یا عدم کفایت برنامههای آموزشی متناسب با نیازهای زنان روستایی.
4ـ عدم توجه به اجرای برنامههای تعلیمات اساسی (تعلیمات سوادآموزی، تعلیمات دینی، تعلیمات فرهنگی و تعلیمات اقتصادی اجتماعی).
5ـ نبود و فقدان آموزشهای لازم میان کارگزاران به منظور شرکت دادن مسؤولانه زنان روستایی در فعالیتهای مناسب و مربوط به خود.
6ـ عدم اتخاذ تدابیر قانونی لازم برای انتخاب کارگزاران آموزشی و عمرانی از میان زنان واجد شرایط در روستاها متناسب با کار در روستاها.
7ـ عدم طراحی برنامههای رادیو ـ تلویزیونی ویژه زنان روستایی.
منابع:
1ـ «ضرورت شمول نظام آموزشی ترویج بر زنان روستایی»، فصلنامه اقتصاد کشاورزی و توسعه، سال سوم، بهار74.
2ـ «زنان روستایی، فراموششدگان در کشاورزی»، مجموعه مقالات پنجمین سمینار عالی ترویج کشاورزی کشور.