فناوريهاي نوين ترويج كشاورزي جهت احياي دانش بوميچكيدهكليد موفقيت پذيرش نوآوريهاي ترويجي توسط كشاورزان در مطالعه و الهام گرفتن از نظامهاي خرد محلي، دانش اقوام بومي و ادغام مبتكرانه آن با دانشها و تكنولوژيهاي نوين شناخته شده است . يكي از اصول اصلي توسعه فعاليتهاي مشاركتي نظام ترويج كشاورزي، تأكيد بر قابليتهاي دانش بومي است. دانش بومي مجموع تمام دانش ها و مهارتهايي است که مردم در يک ناحيه جغرافيايي مشخص و تقريباً در شرايط زيست محيطي دارا مي باشند، و تكنولوژيهايي كه متناسب با دانش بومي منطقه نباشد، كشاورزان راهي جز تغيير، تعديل يا طرد کامل آن فناوري نخواهند داشت. در اين راستا، ابزارهاي IT و ICTبه عنوان راهكارهاي اصلي جهت حفظ و انتقال بهينه دانشهاي بومي شناخته شدهاند. اين ابزارها جهت بهبود سازماندهي، حفظ و تبادل دانشبومي از طريق استراتژيهاي ارتباطي (براساس ترکيبي از اينترنت همراه با رسانهها و روزنامههاي محلي) بهره مي گيرد. دراين مطالعه سعي بر آن شده است که با يک ديد تحليلي جايگاه دانش بومي، مفهوم و لزوم توجه به آن و نقش نظام ترويج كشاورزي و اهميت IT و ICT را در حفظ و انتقال اين دانش بيان نموده و تنگناهاي پيش روي را معرفي مينمايد. واژههاي كليدي: فناوري اطلاعات، فناوري اطلاعات و ارتباطات، دانش بوميمقدمهدگرگوني هاي علمي بعد از رنسانس، بشر را دچار اين توهم کرد که بايد تنها هم سو با فناوري هاي جديد (به اصطلاح علمي) حرکت کند و در يک ناآگاهي و جهل مرکب، تمام آنچه را که متعلق به فرهنگ شفاهي و سامانه هاي دانش بومي بوده است به ريشخند بگيرد و آن را غير علمي بداند(15). تکنولوژي مدرن کمتر از استفاده صحيح و بهينه از منابع طبيعي توجه دارد و داراي يک نگاه جزء نگر و تخصص گرا به طبيعت مي باشد، در حاليکه دانش بومي از طريق نگاه کل گرا و سيستمي خويش به طبيعت با تلفيق روش هاي علمي و ابزارهاي سنتي بهره برداري پايدار از منابع طبيعي را امکان پذير مي سازد. مفهوم نظامهاي دانش بومي يک ساختار ادراکي را مشخص ميکند که در آن تئوريها و شرايط طبيعي و فرهنگي مفهومسازي شده است. بنابراين شامل تعاريف، طبقهبندي و مفاهيم فيزيکي، طبيعي، اجتماعي و اقتصادي و تجربي است. پويايي نظام دانش بومي در دو سطح است، ادراکي و تجربي. که در سطح تجربي نظام دانش بومي مطلوب در ساختارهاي مصنوعي و تکنولوژيکي است(16) . دانش بومي مبناي اطلاعاتي براي يك جامعه است كه تسهيل كننده ارتباطات و تصميمگيريها ميباشد و نظامهاي دانش بومي اطلاعات پويا هستند و پيوسته توسط آزمايش و خلاقيت و همچنين از طريق تماس و ارتباط با نظامهاي بيروني تحت اثرپذيري و تغيير قرار ميگيرند (12). بنابراين نظام ترويج كشاورزي جهت بهينهساختن برنامههاي خود، تقويت زمينههاي بهرهبرداري مطلوب از فعاليتهاي RRA و PRA، جذب مشاركتهاي مردمي در طرحهاي ترويجي، بهينهسازي فعاليتهاي آموزشي در راستاي فرهنگ و درك عمومي روستاييان و كشاورزان منطقه، خود را ملزم به ادغام تكنولوژيهاي نوين با دانش بومي روستاييان منطقه ميبيند تا با راهكارهاي ارتباطي موجود، ضمن احياي دانش بومي به انتقال مؤثر آن اهتمام ورزد. اهميت احيا و حفظ دانش بوميبراي توسعه فعاليتهاي ترويج كشاورزي، توجه به دانش بومي به عنوان يک امر ضروري و حياتي است چرا که با استناد به کاربرد گستره دانش بومي ايران و ديگر فرهنگ هاي کهن جهان در توسعه پايدار کشورهاي صنعتي حس خود باوري و اتکا به منابع محلي تقويت خواهد شد(4). همچنين ضرورت توجه به دانش بومي در بهبود برنامههاي ترويجي از آنجا ناشي مي شود که منابع انساني از اجزاي اصلي آن به حساب مي آيند، و مقوله توسعه انساني پايدار نيز از همين جا سرچشمه گرفته است. درتوسعه انساني پايدار، مردم به عنوان "هدف" سياستهاي اجتماعي و اقتصادي تلقي مي شوند که دامنه انتخابهاي آنان گسترش داده مي شود تا در تصميم گيريها مشارکت فعال داشته باشند. بنابراين مشارکت مردم يکي از ابزارهاي توسعه پايدار كشاورزي است. ولي مشارکت فعال افراد روستايي در برنامههاي ترويجي به شکل پايدار آن، جز با باور کردن نقش دانش، بينش و مهارتهاي افراد روستايي امکانپذير نخواهد بود (16). برتري دانش بومي در فرايند توسعه پايدار و بهبود برنامههاي ترويجي در کشورهاي صنعتي جهان به خوبي آشکار شده است. در کشورهاي اروپايي، ايالات متحده، کانادا و استراليا، به طورگسترده دانش بومي مربوط به کشاورزي، طب، تغذيه و معماري با اسامي جديد مورد استفاده قرار گرفته اند. مثلاً مجموعه ابزارها و شيوه هاي سنتي کشت و زرع در اين کشورها به " کشاورزي ارگانيک " (بدون کود و سموم شيميايي) شهرت يافته است. کشاورزان غربي با استفاده از فنون سنتي چون کشت تناوبي، کودسازي (کامپوست) و کودورزي خاک با منابع تجديدپذير، آبياري سطحي و قطره اي، کنترل بيولوژيکي آفات و استفاده از بذرهاي اصيل (اصلاح شده)، محصولات بهتري به بازار عرضه مي کنند. اين محصولات به خاطر طعم و عطر بهتر و کيفيت غذايي بالاتر مورد استقبال گسترده مصرف کنندگان شهري واقع شده است. کاربرد موفقيت آميز فنون کشاورزي بومي در کشورهاي صنعتي بر بسياري از تصورات گذشته مبني بر عدم کارآيي دانش بومي خط بطلان کشيده و اعتباري جديد براي کشاورزان بومي جهان پديد آورده است (4).ضرورت و اهميت موضوع دانش بومي و توسعه انساني پايدار زمينه تشکيل" کنفرانس ملل متحد، پيرامون محيط و توسعه" را در سال 1992 فراهم ساخت. اين کنفرانس،به دنبال اعتراضات عليه تخريب محيط زيست تشکيل شد تا مقدمات مشارکت فعال مردم بومي در تدوين سياستها و قوانين، نحوه مديريت منابع و فعاليتهاي مربوط به توسعه را فراهم آورد؛ و همچنين چنانچه اين مردم پيشنهاداتي در رابطه با موارد اخير ارائه کردند، راه هاي عمل کردن به آنها را پيدا کند. شکست تکنولوژي هاي انتقالي به جوامع روستايي نيز لزوم توجه به مردم بومي و دانش آنها را آشکار کرده است. به عبارت ديگر، روي آوردن به دانش بومي، براي کمک به دانش رسمي ضروري است؛ زيرا حضور خبرگان بومي در کنار متخصصان و بهره گيري متخصصان از آنان حائز اهميت است. مثلاً، افراد بومي به خوبي از شرايط بوم شناختي منطقه شان آگاه اند. بنابراين، حضور آنان در جلوگيري از ترويج تکنولوژي هاي ناسازگار با شرايط منطقه موثر است و حداقل، ترويج دهندگان را متقاعد مي کند که ابتدا اين نوآوريها را در مقياس کوچک و تحت شرايط طبيعي منطقه بيازمايند و پس از کسب اطمينان از مناسب بودن آنها، به ترويج آنها در مقياس وسيع تر اقدام کنند. بنابراين، نه تنها حضور دانش بومي در تحقيقات کاربردي، بلکه در تحقيقات سازگاري نيز حائز اهميت بوده و ضرورت توجه به افراد بومي و دانش آنها را فزوني بخشيده است. از اين رو، اتخاذ راهبردي موثر در انتقال تکنولوژي از زمينه هاي موثر در توجه به دانش افراد بومي و به خصوص خبرگان بومي بوده است؛ زيرا موسسات توسعه و سازندگي هر روز بيش از گذشته به نقش مثبت و کارآمد آنها براي انجام اين مهم پي مي بردند (16).ماهيت و مفهوم دانش بومي دانش بومي در منابع گوناگون معادل اين اصطلاحات به كار رفته است: دانش بومي (Indigenous Knowledge) ، دانشمحلي (Local Knowledge)، دانشسنتي (Traditional Knowledge)، دانشاكولوژيكيسنتي و نظامهاي مديريت (TEKMS) ، دانش مردم روستايي و كشاورزي ( .(Farming Knowledgeدانش بومي، دانش محلي است كه منحصر به يك فرهنگ مشخص و يا جامعه معين ميباشد. دانش بومي با دانش علمي كه توسط دانشگاهها و مجامع علمي وتحقيقاتي ايجاد شده تفاوت دارد. اين دانش مبنايي براي تصميمگيريهاي محلي در زمينه كشاورزي، بهداشت، آموزش، موادغذايي، منابع طبيعي و...درسطح جوامع روستايي است (20). اگرچه دانش بومي ممكن است برافراد بخصوصي متكي باشد و ممكن است به حدي از انسجام درآيينها و ديگر مفاهيم و ساختارهاي سمبليك دست يابد، اما توزيع آن هميشه بصورت مجزا وقسمت قسمت ميباشد. اين دانش به صورت تمام و كمال در هيچ يك از افراد و مكانها وجود ندارد، و بنابرخصلتش، درون سنتهاي فرهنگي گستردهتري قرارگرفته است، كه درآن تفكيك فني از غيرفني، عقلاني از غيرعقلاني، مشكلآفرين و ﻣﺴﺋلهساز ميباشد (4). دانش بومي مجموع تمام دانشها و مهارتهايي است که مردم در يک ناحيه جغرافيايي و تقريباً در يك شرايط زيست محيطي دارا ميباشند که بيشترين دانش و مهارتهاي آنها به زودي به نسلهاي بعدي منتقل ميشود و افراد نسل جديد هر کدام با آن سازگار ميشوند و به آن ميافزايند (18). طبق نظر تاولا وسينگ، دانش بومي به دانشي اطلاق ميشودكه درمدتي طولاني تكامل يافته و از نسلي به نسل ديگربه طريق موروثي منتقل شده است. آت[2] نيز دانش بومي را در تمام فرهنگها، "دانش محلي" عنوان ميكندكه ازتعامل ميان انسانها با محيط در زمينههايي مانند كشاورزي، صيادي و مهندسي و...حاصل ميشود. دراينجا نظام دانش محلي بيانگرگذشته وتجارب مردم، روابط اجتماعي آنان و نظامهاي تبادل اطلاعات ميان آنها ميباشد، كه ميتواند بيشترين نقش را در پايداري نظامهاي توليدات كشاورزي ايفاكند(8). از آنجا که هر دانشي ، حاصل تعامل فرد با محيط پيرامونش مي باشد دانش بومي نيز حاصل تعامل بوميان با محيط پيرامونشان است. ديالا دانش بومي را دانشي مي داند که منحصر به يک جامعه و فرهنگ خاص است و اطلاعات لازم را براي تصميم گيري بوميان فراهم مي کند (5). ويليامز و موچينا به نقل از مک کلور دانش بومي را اين گونه تعريف کرده اند که دانش بومي همانا: شيوه هاي يادگيري، فهم و نگرش به جهان که نتيجه سالها تجربه و مسئله گشايي براساس آزمون و خطا به وسيله گروههايي از مردم در حال فعاليت مي باشد که منابع در دسترسشان را در محيط خود به کار برده و تجربه کرده اند"(16).چمبرز با تاکيد بر نفش مردم در فرايند توسعه، معتقد است که عبارت "دانش مردم روستايي" رساتر از ساير واژه ها براي دانش بومي است. منظور از مردم روستا، کشاورزان توليد کننده (کوچک و بزرگ)، خريداران نهاده ها، فروشندگان محصولات کشاورزي و غيره است. کلمه مردم نيز در عبارت فوق بر اين نکته تاکيد دارد که اين دانش در سينه مردم وجود دارد و کمتر مکتوب شده است. کلمه دانش نيز به کل نظام دانش که مفاهيم، اعتقادات و نگرش ها و فرايندهاي کسب، ذخيره و انتقال دانش را شامل مي شود، اطلاق مي گردد. رولينگ[3]در 1987 که از زاويه " نظام دانش و اطلاعات به موضوع دانش بومي نگريسته، معتقد است که واژه " نظام دانش بر تسهيم يا تهيه مجموعه اي از معاني، مفاهيم و ساير محصولات ذهني توسط گروهي از مردم، براي کنترل و يا سازگار شدن با محيط پيرامون خود دلالت دارد. به اعتقاد وي اجزاء و عناصر " نظام دانش" مردم يا موسسه ها نيستند، بلکه نگرش ها، شناخت ها، ارزش ها، باورها و نظاير آن هستند (14). دانش بومي اصطلاحاً به دانشي اطلاق مي شود که از حوزه جغرافيايي خارج از روستا تحت تاثير قرار گرفته، بر آن افزوده گشته و يا از ميان رفته است (14). با توجه به مجموعه نقطه نظرات فوق، به نظر ميرسد گزينههاي زير در همه تعاريف دانش بومي مشترك باشد: - منحصر به يک جامعه و فرهنگ خاص؛- نتيجه سالها تجربه و مسئله گشايي؛- براساس آزمون و خطا شكل گرفته؛- در سينه مردم وجود دارد و کمتر مکتوب شده است.- شامل نگرش ها، شناخت ها، ارزش ها، باورها و نظاير آن- براي کنترل و يا سازگار شدن با محيط پيرامون ايجاد شده است.- از نسلي به نسل ديگر غالباً از طريق نقل شفاهي منتقل ميشود.